پس مردى از شيعيان، پيامبر را در خواب ديد كه به او فرمود: «مردى از فرزندانم را از سكّة الموالى مى آورند و كنار درخت سيب در باغ عبدالجبّار بن عبدالوهّاب دفن مى كنند ـ و به همين مكان كه در آن مدفون است اشاره فرمود ـ».
آن مرد رفت تا آن درخت سيب و زمين را از صاحب آن خريدارى كند. صاحب زمين گفت: «زمين و درخت را براى چه مى خواهى؟»
خريدار جريان خواب را برايش بازگو كرد. صاحب درخت گفت: «من نيز خوابى مانند آن ديده ام» و جاى درخت و همه باغ را بر حضرت عبدالعظيم و شيعيان وقف كرد كه در آن جا دفن شوند.
پس از چندى حضرت عبدالعظيم بيمار شد و از دنيا رفت. به هنگام غسل كه او را برهنه كردند در جيب او نامه اى يافتند كه نسب او در آن نوشته شده بود».[64]
* وفات حضرت عبدالعظيم در دوران امامت هادى(عليه السلام) بوده است و اوج شخصيت الهى آن بزرگوار را در روايتى كه محمّد بن يحيى عطار نقل مى كند بايد ديد.
مى گويد: امام هادى(عليه السلام) به مردى از اهالى شهر رى كه خدمتشان شرفياب شده بود فرمود: «كجا بودى؟»
عرض كرد: «به زيارت قبر امام حسين(عليه السلام) رفته بودم».
فرمود: «آگاه باش اگر قبر عبدالعظيم را كه در شهر شماست زيارت مى كردى مانند شخصى بودى كه قبر امام حسين(عليه السلام) را زيارت كرده است».[65]
* حضرت عبدالعظيم از موثق ترين علماء و راويان شيعه در زمان ائمه(عليهم السلام)محسوب مى شود; آن گرامى از جمله مؤلّفان نيز بوده و نقل مى كند كتابى درباره خطبه هاى امير مؤمنان(عليه السلام) و كتاب ديگرى به نام «يوم وليله» نوشته است.[66]