معتصم در 227 هجرى در سامرّاء درگذشت[10] و فرزندش واثق به جاى او نشست، و همان افكار پدرش معتصم و عمويش مأمون را دنبال كرد. واثق نيز همانند ساير خليفگان اسلام پناه! عياش و ميگسار بود و در اين كارها افراط هم مى كرد و براى لذّت جويى بيشتر به داروهاى مخصوصى پناه برده بود كه سرانجام همان داروها موجب مرگش شد[11] و در 232 هجرى در سامّراء درگذشت. رفتار واثق با علويان سخت نبود و به همين جهت علويان و آل ابى طالب در زمان او در سامّراء جمع شدند و تا حدودى در رفاه بودند; ولى در حكومت متوكّل متفرّق شدند.[12]
پس از واثق برادرش متوكّل كه از كثيف ترين و جنايتكارترين چهره هاى حكومت عباسى است خليفه شد. معاصر بودن امام هادى(عليه السلام) با متوكّل بيش از ساير خلفاى عباسى بود و چهارده سال و اندى به طول كشيد. اين مدّت طولانى از سخت ترين سالهاى زندگى آن بزرگوار و پيروان او محسوب مى شود; زيرا متوكّل كافرترين خليفه بنى عباس و مردى بدجنس و رذل بود و در دشمنى با امير مؤمنان على(عليه السلام) و خاندان و شيعيان او دلى پركينه داشت; در حكومت او گروهى از علويان مقتول يا مسموم يا متوارى شدند.[13]
متوكّل با نقل خوابها و رؤياهايى ساختگى مردم را به پيروى از محمد بن ادريس شافعى كه در زمان او در گذشته بود، تشويق مى كرد.[14] بدين ترتيب مى خواست مردم را از توجّه به ائمه(عليهم السلام) بازدارد. در سال 236 هجرى دستور داد مقبره سرور شهيدان حسين(عليه السلام) و بناهاى اطراف آن را ويران سازند و جاى آن را زراعت كنند و مردم را از زيارت آن تربت پاك باز دارند.[15]
متوكل مى ترسيد قبر امام حسين(عليه السلام) پايگاهى عليه او گردد و شهادت و مبارزه آن شهيد بزرگوار الهام بخش حركت و قيام مردم در برابر ستمهاى دربار خلافت شود; اما شيعيان و دوستداران سرور شهيدان در هيچ شرايطى از زيارت آن تربت پاك باز نايستادند; حتّى نقل شده كه متوكّل هفده بار قبر آن حضرت را خراب كرد و زائران را تهديدها نمود و دو پاسگاه مراقبت در اطراف قبر قرار داد; با همه اين جنايات نتوانست مردم را از زيارت سرور شهيدان باز دارد. زائران انواع صدمات و شكنجه ها را تحمّل مى كردند و باز به زيارت مى آمدند.[16] پس از قتل متوكّل دوباره شيعيان با همكارى علويان قبر امام حسين(عليه السلام) را بازسازى كردند.[17]