امام(عليه السلام) خدا را ستايش كرد و به يونس فرمود: «به او چه گفتى؟»
عرض كرد: «گفتم مهلت بده فكر كنم چطور اين كار را انجام دهم».
فرمود: «خوب جواب گفتى».[51]
. 8دستگيرى از ابوهاشم
ابوهاشم جعفرى مى گويد: يكبار فقر شديدى به من روى آورد. خدمت امام هادى(عليه السلام)شرفياب شدم و چون اجازه دادند، نشستم. فرمود: «اى اباهاشم! شكر كدام يك از نعمت هاى خدا را كه به تو عطا فرموده مى توانى بجاى آورى؟»
من سكوت كردم و ندانستم چه بگويم. امام خود فرمود: «خدا به تو ايمان عطا كرد و به جهت آن بدنت را از آتش دوزخ بازداشت، خدا به تو صحّت و عافيت عطا كرد و تو را بر اطاعت خود يارى فرمود، خدا به تو قناعت عطا كرد و بدين وسيله آبروى تو را حفظ نمود».
آنگاه فرمود: «اى اباهاشم! من به اين مطلب آغاز كردم; چون گمان مى كنم تو مى خواهى از كسى كه اين همه نعمت به تو عطا كرده است نزد من شكوه كنى. من دستور دادم صد دينار ]طلا[ به تو بدهند، آن را بگير».[52]
*
امام شناسى در گفتار حضرت هادى(عليه السلام)
هر يك از ائمه دوازده گانه ما ـ كه همواره درودهاى خداوند بر انوار مقدّس ايشان باد ـ نه تنها راهبر امّت و بيانگر احكام اسلام و قرآن بودند، كه امام معصوم در فرهنگ شيعى، نور الهى در زمين، و حجت كامله حق بر همه جهانيان و محور كاينات هستى،