با توجّه به اينكه علما و محدثين شيعه پس از شهادت و درگذشت هر يك از ائمه در مسائل گوناگون به امام بعدى مراجعه مى نمودند و حتّى گاهى او را آزمايش مى كردند، و نيز بزرگان از علويان و اقوام امام كه در سنّ كمال مى بودند به خانه امام رفت و آمد و با او معاشرت داشتند; غير ممكن است جز به خواست و تأييد خدا و جز در ارتباط با عصمت و علم و قدرت الهى كودكى بتواند اين مقام و مسند را در دست بگيرد و به همه سؤالات پاسخ صحيح دهد و در مشكلات رهبرى كامل نمايد; بديهى است كه حتّى مردم عادى نيز كودك خردسال معمولى را از يك امام آگاه راهبر تميز و تشخيص مى دهند.
نظير همين وضعيت را حضرت امام جواد(عليه السلام) نيز داشته است و ما در شرح زندگى آن گرامى در مورد اين كه مقام آسمانى امامت مانند نبوّت از سوى خداست و به سنّ و سال ارتباطى ندارد توضيح داديم.
2. خبر از مرگ واثق خليفه عبّاسى
خيران اسباطى مى گويد: از عراق به مدينه رفتم و خدمت امام هادى(عليه السلام)شرفياب شدم. آن گرامى از من پرسيد: «واثق چگونه بود؟»
عرض كردم: «فدايت شوم در عافيت بود و من از ديگران اطلاع و آگاهى بيشترى دارم، ]زيرا[ هم اكنون از راه مى رسم».
فرمود: «مردم مى گويند او مرده است».
چون اين موضوع را فرمود دريافتم منظور از مردم خود امام مى باشد، آنگاه به من فرمود: «جعفر (متوكّل) چه كرد؟»
عرض كردم: «به بدترين وضعى در زندان بود».