* هجومى ديگر به منزل امام :
متوكل پس از بهبود از يك بيمارى كه از امام براى معالجه راهنمايى خواسته بودند و راهنمايى امام مؤثر واقع شده بود; پانصد دينار خدمت امام ارسال داشت و مادر متوكّل نيز طبق نذرى كه براى بهبود فرزندش كرده بود، مبلغ ده هزار دينار در كيسه اى مهر و موم كرده نزد امام فرستاد.
از اين مقدّمه مدّتى طولانى گذشت و مردكى به نام بطحائى نزد متوكل از امام سعايت كرد كه اموال و سلاح و نفرات فراهم آورده و قصد قيام دارد.
متوكل به سعيد حاجب، دستور داد با گروهى از لشكر پياده و مبارزان شجاع، ناگهان به منزل امام هجوم ببرد و هرچه اموال و اسلحه بيابند ضبط كنند.
سعيد مى گويد: هنگامى كه مردم به خواب رفتند همراه گروهى از جنگاوران با نردبانهايى سراغ خانه آن حضرت رفتيم، و بر بام خانه برآمديم و در را باز كرديم و با شمع ها و چراغ ها و مشعل ها هجوم برديم و همه جاى خانه را از بالا و پايين و گوشه و كنار جستجو كرديم. چيزى جز دو كيسه، يكى بزرگ و پر ]از دينار [ كه مهر و موم شده بود و ديگرى كوچك كه در آن جز اندكى ]دينار [ نبود و نيز يك شمشير در غلافى كهنه كه آويخته بود، نيافتيم، و امام را ديديم بر حصيرى ايستاده و نماز مى گزارد، و جبّه اى پشمين بر دوش و كلاهى بر سر داشت و به ورود و هجوم ما اعتنايى نكرد; دو كيسه ]پول [ و شمشير را نزد متوكّل بردم و گفتم آنچه از مال و اسلحه يافتيم اين است، و جريان را به او گزارش دادم.
متوكّل مُهر مادر خويش را بر كيسه اى كه پر ]از دينار [ بود ديد. مادر خود را خواست و از او چگونگى را پرسيد. مادرش گفت: «آنگاه كه بيمار بودى نذر كردم اگر خدا به تو بهبودى بخشد، ده هزار دينار از مال خود به ابوالحسن (امام هادى(عليه السلام)) بدهم، و آن را در همين كيسه گذاشته نزد او فرستادم، و اين مُهر و موم، مُهر و موم من است».