متن کتاب های موسسه در راه حق (آزمایشی)

در این قسمت که به صورت آزمایشی راه اندازی شده متن کتاب های موسسه جهت مطالعه آنلاین مخاطبان گرامی قرار داده می شود.

شما میتوانید از لیست پایین متن تعدادی از کتاب ها را مطالعه فرمایید.

يحيى كه شكست خورده و مرعوب عظمت علمى امام بود گفت: «ميل شماست فدايتان شوم، اگر بدانم پاسخ مى دهم و اگر ندانم از خود شما استفاده مى كنم و مى آموزم».

امام فرمود: «بگو چگونه است كه مردى در بامداد بر زنى نگاه كرد، در حالى كه اين نگاه كردن بر او حرام بود و هنگامى كه آفتاب بالا آمد بر او حلال شد و چون ظهر شد بر او حرام شد و چون عصر در رسيد بر او حلال شد و چون آفتاب غروب كرد بر او حرام شد و شب هنگام نماز عشاء بر او حلال شد و نيمه شب بر او حرام شد و چون صبح بردميد بر او حلال شد. چرا چنين بود و به چه جهت بر او حلال مى شد و حرام مى شد؟!»

يحيى گفت: «به خدا سوگند پاسخ و چگونگى را نمى دانم، اگر مايليد خودتان بيان فرماييد تا استفاده كنيم».

امام فرمود: «آن زن كنيز مردى بود، مرد نامحرمى در بامداد به او نگاه كرد در اين حال اين نگاه حرام بود. هنگامى كه آفتاب بالا آمد آن كنيز را از صاحبش خريد بر او حلال شد و چون ظهر شد كنيز را آزاد ساخت بر او حرام شد و هنگام عصر با او ازدواج كرد بر او حلال شد. چون آفتاب غروب كرد «ظهار»[40] نمود بر او حرام شد و شب هنگام نماز عشاء كفاره ظهار داد بر او حلال شد و نيمه شب يكبار او را طلاق داد بر او حرام شد و چون صبح شد بردميد رجوع كرد، بر او حلال شد».

مأمون شگفت زده به خويشان خود كه حاضر بودند رو كرد و گفت: «آيا در ميان شما كسى هست كه اين گونه پاسخ چنين مسأله اى را بيان كند يا پاسخ مسأله قبلى را بداند؟»

گفتند: «نه به خدا سوگند...».[41]

بايدتوجه داشت كه مأمون با همه تظاهرات دوستانه و ريا كارى هاى مزوّرانه، از اين ازدواج جز اهداف سياسى منظور ديگرى نداشته است و مى توان دريافت كه به ويژه چند هدف را دنبال مى كرده است:

1. با فرستادن دختر خود به خانه امام، آن گرامى را براى هميشه دقيقاً زير نظر داشته باشد و از كارهاى او بى خبر نماند (و دختر مأمون نيز به راستى وظيفه خبرچين و گزارشگر مأمون را انجام مى داد و تاريخ شاهد اين حقيقت است).

اشتراک نشریات رایگان

سامانه پاسخگویی