گفت: «اينها نظر دادند، مرا معاف بدار».
معتصم اصرار كرد و قسم داد كه بايد نظرتان را بگوييد.
محمد بن على گفت: «چون قسم دادى نظرم را مى گويم. اينها در اشتباهند; زيرا فقط انگشتان[34] دزد بايد قطع شود و بقيه دست باقى بماند».
معتصم گفت: «به چه دليل؟»
گفت: «زيرا رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرموده: سجده بر هفت عضو تحقق مى پذيرد، صورت (پيشانى)، دو كف دست، دو سر زانو، و دو پا (دو انگشت بزرگ پا). بنابراين اگر دست دزد از مچ يا آرنچ قطع شود دستى براى او نمى ماند تا سجده نماز را به جا آورد، و نيز خداى متعال مى فرمايد: «وَاَنَّ الْمَساجِدَ لِلّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللّهِ اَحَداً;[35] هفت عضوى كه سجده بر آنها انجام مى گيرد از آن خداست، پس با خدا هيچ كس را مخوانيد و عبادت نكنيد»[36] و آنچه براى خداست قطع نمى شود».
«ابن ابى دواد» مى گويد: معتصم جواب محمد بن على را پسنديد و دستور داد انگشتان دزد را قطع كردند (و ما نزد حضار بى آبرو شديم) و من همانجا (از شرمسارى و اندوه) آرزوى مرگ كردم...[37]
توطئه ازدواج
در شرح زندگانى امام رضا(عليه السلام) گفتيم كه مأمون عباسى براى نجات از نابسامانى هايى كه در جامعه رخ داده بود و براى ايمنى از شورش علويان و نيز جلب محبت شيعيان و ايرانيان كوشيد خود را دوستدار اهل بيت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)قلمداد كند و با تحميل ولايتعهدى خود بر امام رضا(عليه السلام)مى خواست، هم اين منظور را عملى سازد و هم امام را از نزديك زير نظر داشته باشد.