سائل پوشيد و گفت: «سپاس خداى را كه به من لباس داد و مرا پوشانيد» و به امام رو كرد و گفت: «خدا به تو جزاى خير دهد».
مسمع مى گويد: «به نظر مى آمد كه اگر اين بار هم امام را دعا نمى كرد و فقط به شكر و سپاس خدا مى پرداخت امام باز به او چيزى مى داد و همچنان ادامه پيدا مى كرد».[16]
عبادت امام
*مالك بن انس مى گويد: جعفر بن محمد همواره يا روزه مى داشت يا نماز مى خواند و يا به ذكر خدا مشغول بود، و از بزرگان عباد و زهاد محسوب مى شد. بسيار حديث مى گفت، خوش مجلس و پر فائده بود، وقتى مى گفت: «قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم)»، رنگش تغيير مى كرد... سالى در سفر حج با او همراه بودم، هنگام مُحرم شدن، حالتش دگرگون شد; چنانكه نمى توانست لَبَّيْك بگويد، و از بى تابى نزديك بود از مركب فرو افتد، گفتم: «اى پسر پيامبر، لبيك بگو و ناچار بايد بگويى».
فرمود: «چگونه بگويم «لَبَّيكَ أَللّهُمَّ لَبَّيْكَ» در حالى كه بيمناكم خداوند در پاسخم بفرمايد «لا لَبَّيْكَ وَلا سَعْدَيْكَ».[17]»
تسليم و رضا در برابر خدا
*قتيبه از ياران امام صادق(عليه السلام) مى گويد: براى عيادت از فرزند بيمار امام به منزل امام صادق رفته بودم. امام را جلوى منزل ديدار كردم كه افسرده و محزون بود، حال كودك را جويا شدم، فرمود: «به خدا سوگند او رفتنى است». آنگاه داخل منزل شد و پس از مدتى بيرون آمد در حالى كه اندوهش تسكين يافته بود. من اميدوار و خوشحال شدم و گمان كردم بيمار بهبود يافته است; بار ديگر از حال كودك پرسيدم، فرمود: «از دنيا رفت». با شگفتى گفتم: «فدايت شوم هنگامى كه زنده بود غمگين و افسرده بوديد و اينك كه فوت كرده است اندوهگين نيستيد؟»