امام كار مى كند
*عبدالاعلى مى گويد: روز گرمى از تابستان، امام صادق(عليه السلام)را در راهى از راههاى مدينه ديدم كه براى كارى مى رفت. عرض كردم: «فدايت شوم با قربى كه نزد خدا و قرابتى كه با پيامبر داريد چگونه در اين هواى گرم خود را به زحمت انداخته ايد؟»
فرمود: «براى كسب روزى بيرون آمده ام تا از امثال تو بى نياز باشم».[8]
*ابى عمرو شيبانى مى گويد: امام صادق(عليه السلام) را ديدم كه لباس خشنى بر تن داشت و با بيل در باغ كار مى كرد، و عرق از او مى ريخت.
گفتم: «فدايت شوم بيل را به من بدهيد، بگذاريد من بجاى شما كار كنم».
فرمود: «دوست دارم براى معيشت، رنج گرماى آفتاب را تحمل كنم».[9]
تجارت با سود عادلانه
*امام صادق(عليه السلام)، مصادف يكى از ياران خود را براى تجارت به مصر فرستاد و هزار دينار به او داد. مصادف با آن پول كالايى خريد و با بازرگانان ديگر به سوى مصر رفت. نزديك مقصد با كاروانى كه از مصر بازمى گشت روبرو شدند و از آنان وضعيت كالاى خود را كه از نيازمندى هاى عمومى بود، از نظر بازار مصر پرسيدند. كاروانيان گفتند: «كالاى شما در مصر ناياب است».
]مصادف و ديگر بازرگانانى كه به مصر مى رفتند چون از نياز مردم مصر آگاه شدند، [ هم پيمان گشتند كه كالاى خود را با سودى كمتر از صد در صد نفروشند، و همين كار را هم كردند. نتيجه آن شد كه مصادف هزار دينار سود برد.