متوكل مى گويد: سلام كردم.
پرسيد: «از كجا مى آيى؟»
گفتم: «از حج». از احوال خاندان خويش و عموزادگان و نيز از حضرت صادق(عليه السلام)جويا شد، آنچه مى دانستم گفتم و براى او، حزن و اندوه آنان را از شهادت زيد، پدرش، بيان كردم.
گفت: «عمويم، محمد بن على (امام باقر(عليه السلام)) به پدرم گفته بود كه سرانجام او چه مى شود...» و سپس پرسيد: «آيا پسر عمويم جعفر بن محمد(عليه السلام) را ملاقات كردى؟»
گفتم: «آرى».
گفت: «آيا چيزى درباره من فرمود؟»
گفتم: «آرى».
گفت: «آنچه گفت براى من بگو».
گفتم: «دوست ندارم كه آنچه از آن حضرت شنيدم رودرروى شما بازگو كنم».
گفت: «آيا مرا از مرگ مى ترسانى؟! آنچه شنيده اى بگو».
گفتم: «آن حضرت مى فرمود كه شما نيز كشته و مانند پدرتان به دار آويخته مى شويد...»