مجلس سوم
«... صداها اثرى است كه از اصطكاك اجسام در هوا پديد مى شود و هوا آن را به شنوايى ما مى رساند، و مردم در تمام روز و برخى از شب در امور و نيازمنديهاى خود سخن مى گويند، اگر اين سخن و اصوات در هوا مى ماند جهان از صدا پر و كار بر مردم دشوار مى شد و آنگاه بيشتر از تجديد كاغذ نيازمند بودند كه هوا را عوض كنند; زيرا كلام و كلمات كه القاء مى شود به مراتب بيشتر از نوشته ها است... آفريدگار حكيم اين هوا را چون كاغذ لطيف پنهانى گردانيده كه حامل سخن و صدا مى شود و دوباره آثار سخن در آن محو مى گردد و صاف و خالص مى ماند براى سخن و صداى ديگر و فرسوده و ضايع نمى شود.
همين هوا اگر در مصلحت آن بينديشى براى عبرت تو كافى است; چرا كه موجب حيات بدن است، كه در داخل بدن تنفس و فرو بردن هوا سبب زنده ماندن است و در خارج مباشرتش بدن را به اصلاح مى آورد، و صداها را از راههاى دور حمل مى كند و بوهاى خوش به مشام مى رساند; نمى بينى كه از هر طرف كه باد مى آيد بوى خوش و صدا از آن سو بيشتر مى رسد، و نيز حامل سرما و گرما كه هر يك در نظام و صلاح امور جهان مؤثرند، هواست...».
«... در تدبيرهاى گوناگون خداى داناى توانا در آفرينش اصناف درختان بينديش. چنان است كه سالى يكبار درخت مى ميرد و حرارت غريزيش در درون پنهان مى شود و مواد ميوه ها در آن متولد و آماده مى گردد و در بهار ديگر دوباره زنده شده به حركت مى آيد، و انواع ميوه ها را براى تو حاضر مى سازد، هر ميوه اى در وقت خود; همانطور كه در مهمانيها هر لحظه شيرينى مطبوع و غذاى گوارايى پيش تو مى نهند.
اگر دقت كنى مى بينى درختان باردار دستهاى خود را با تحفه هاى گوناگونى به سوى تو دراز كرده اند و در صحن باغ شاخه هاى گل و دسته هاى ريحان و نسرين و ياسمن به پيش تو داشته اند كه هر يك را مى خواهى بگير!
اگر خردمندى چرا ميزبان خود را نمى شناسى و اگر هوشيارى چرا گوناگونى اين لطايف را نمى فهمى و سپاس ولى نعمت خود نمى گزارى؟ اين همه غذاها و ميوه ها و سبزيها و گلهاى رنگ رنگ گوناگون در باغ و بستان و كوه و هامون براى تو آماده و مهيّا كرده است و تو منكر احسان و عاصى فرمان اويى و به جاى شكر، ناسپاسى و در برابر نعمت، عصيان مى ورزى!!