اين مبارزه از جهاتى دشوارتر از گونه هاى ديگر مبارزات بود و توفيق آن دو بزرگوار در اين كار از مهمترين عواملى است كه مى بينيم با يك قرن حكومت سياه و ضد اسلامى بنى اميه، پايگاه هاى اصلى ديانت ويران نشد، در حالى كه امويان بسيار كوشيدند امت اسلامى را به جاهليت بازگردانند و در ظاهر نيز براى اين مقصود پيشرفتهايى كردند; ولى كوشش امامان پاك ما و به ويژه ظرافت عمل آنان در تربيت شاگردان و پراكندن رگه هايى از آگاهى و شناخت اسلامى در ميان جامعه، بزرگترين مانع راه امويان شد، و بالاخره دشمنان در هدف اصلى خود كه نابودى اساس اسلام بود، ناكام ماندند.
* * *
سرانجام دولت پليد اموى ساقط شد، و بنى عباس جاى آنان را گرفتند.
بنى عباس كه از تبار عباس بن عبدالمطلب، عموى پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)بودند، در آغاز به دستاويز خونخواهى شهداى كربلا و مبارزه با ستم امويان، مردم را دور خود جمع كرده به ويژه از علاقه ايرانيان به آل على(عليه السلام) سود جستند و به عنوان آنكه حكومت را از امويان بگيرند و به كسى كه شايسته آن است بسپارند با بنى اميه به مبارزه پرداختند و به كمك ابومسلم خراسانى و ايرانيانى كه گرد او جمع شده بودند، بنى اميه را از ميان برداشتند; اما به جاى آنكه خلافت را به امام وقت جعفر بن محمد صادق(عليه السلام)واگذارند، خود زمام امور حكومت را به دست گرفتند.
بنى عباس بسيار به اسلام تظاهر مى كردند، و به عنوان اينكه «ما از آل پيامبريم» سعى داشتند خود را وارثان حقيقى پيامبر و شايستگان خلافت اسلامى معرفى كنند، و چون خودشان بهتر از هر كس مى دانستند كه شايسته اين مقام نيستند، از همان آغاز حكومت، چون طاغوتيانِ گذشته، براى حفظ سلطنت خود تضييق[27] و فشار را بر امام صادق(عليه السلام) و ياران و شيعيان او شروع كردند و به هر طريق كه ممكن بود كوشيدند جامعه را از خاندان نبوت و امامت دور بدارند، تا مبادا حكومت و خلافتى را كه به نام دودمان پيامبر و با تظاهر به اسلام به چنگ آورده بودند از دست بدهند.