متن کتاب های موسسه در راه حق (آزمایشی)

در این قسمت که به صورت آزمایشی راه اندازی شده متن کتاب های موسسه جهت مطالعه آنلاین مخاطبان گرامی قرار داده می شود.

شما میتوانید از لیست پایین متن تعدادی از کتاب ها را مطالعه فرمایید.

* يزيد بن سليط مى گويد: براى انجام عمره به مكه مى رفتيم، در راه با امام كاظم روبرو شديم، و به آن حضرت عرض كردم: «اين محل را مى شناسيد؟»

فرمود: «آرى، تو نيز مى شناسى؟»

عرض كردم: «آرى من و پدرم در همين جا شما و پدرتان امام صادق(عليه السلام) را ملاقات كرديم و ساير برادرانتان نيز همراه شما بودند. پدرم به امام صادق عرض كرد: «پدر و مادرم فدايتان، شما همگى امامان پاك ما هستيد و هيچ كس از مرگ دور نمى ماند، به من چيزى بفرما تا براى ديگران بازگويم كه گمراه نشوند».

امام صادق به او فرمود: «اى ابوعمارة! اينان فرزندان من هستند، بزرگشان اين است ـ و به سوى شما اشاره كرد ـ در او حكم و فهم و سخاوت است، به آنچه مردم نيازمندند علم و آگاهى دارد، و نيز به همه امور دينى و دنيوى كه مردم در آن اختلاف كنند داناست; اخلاقى نيكو دارد و او درى از درهاى خداست...».

آنگاه به امام كاظم عرض كردم: «پدر و مادرم فدايتان، شما نيز مانند پدرتان مرا آگاه سازيد (و امام بعد از خود را معرفى كنيد)».

امام، پس از توضيحى در مورد امامت كه امرى الهى است و امام از طرف خدا و پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) تعيين مى شود، فرمود: «اَلاَْمْرُ اِلَى ابْنى عَلِىٍّ سَمِىِّ عَلِىٍّ وَعَلِىٍّ; پس از من امر امامت به پسرم على مى رسد كه همنام امام اول «على بن ابى طالب» و امام چهارم «على بن الحسين» است».

در آن هنگام خفقان سنگينى بر جامعه اسلامى حكمفرما بود، و به همين جهت امام كاظم(عليه السلام) در پايان كلام خود به يزيد بن سليط فرمود: «اى يزيد! آنچه گفتم نزد تو چون امانتى محفوظ بماند و جز براى كسانى كه صداقتشان را شناخته باشى بازگو مكن».

اشتراک نشریات رایگان

سامانه پاسخگویی