متن کتاب های موسسه در راه حق (آزمایشی)

در این قسمت که به صورت آزمایشی راه اندازی شده متن کتاب های موسسه جهت مطالعه آنلاین مخاطبان گرامی قرار داده می شود.

شما میتوانید از لیست پایین متن تعدادی از کتاب ها را مطالعه فرمایید.

سرانجام امام(عليه السلام) به مرو رسيد، و مأمون او را در خانه اى مخصوص و جدا از ديگران فرود آورد و بسيار احترام كرد.[43]

پيشنهاد مأمون

پس از ورود امام به مرو، مأمون پيام فرستاد كه مى خواهم از خلافت كناره گيرى كنم و اين كار را به شما واگذارم، نظر شما چيست؟

امام نپذيرفت، مأمون بار ديگر پيغام داد چون پيشنهاد اول مرا نپذيرفتيد ناچار بايد ولايتعهدى مرا بپذيريد. امام به شدت از پذيرفتن اين پيشنهاد نيز خوددارى كرد. مأمون امام را نزد خود طلبيد و با او خلوت كرد، فضل بن سهل ذوالرياستين نيز در آن مجلس بود. مأمون گفت: «نظر من اينست كه خلافت و امور مسلمانان را به شما واگذارم». امام قبول نكرد، مأمون پيشنهاد ولايتعهدى را تكرار كرد باز امام از پذيرش آن ابا فرمود.

مأمون گفت: عمر بن خطاب براى خلافت بعد از خود شورايى با عضويت شش نفر تعيين كرد و يكى از آنان جد شما على بن ابى طالب بود. عمر دستور داد هر يك از آنان مخالفت كند گردنش را بزنند، اينك چاره اى جز قبول آنچه اراده كرده ام ندارى، چون من راه و چاره ديگرى نمى يابم».

مأمون با بيان اين مطلب تلويحاً امام را تهديد به مرگ كرد.

امام ناچار با اكراه و اجبار وليعهدى را پذيرفت و فرمود: «ولايتعهدى را مى پذيرم به شرط آنكه آمر و ناهى و مفتى و قاضى نباشم و كسى را عزل و نصب نكنم و چيزى را تبديل و تغيير ندهم».

مأمون همه اين شرايط را پذيرفت.[44]

بدين ترتيب مأمون ولايتعهدى خود را بر امام تحميل كرد تا با اين توطئه هم امام را زير نظر داشته باشد كه نتواند مردم را به سوى خويش بخواند، و هم علويان و شيعيان را آرام سازد، و پايه هاى حكومت خود را تحكيم بخشد.

*   *   *

اشتراک نشریات رایگان

سامانه پاسخگویی