متن کتاب های موسسه در راه حق (آزمایشی)

در این قسمت که به صورت آزمایشی راه اندازی شده متن کتاب های موسسه جهت مطالعه آنلاین مخاطبان گرامی قرار داده می شود.

شما میتوانید از لیست پایین متن تعدادی از کتاب ها را مطالعه فرمایید.

هشام فقط افرادى را كه خود مايل بود نزد امام راه مى داد، و بر امام سخت مى گرفت و او را در مضيقه قرار مى داد. دوستان و پيروان امام نمى توانستند آن گرامى را ملاقات نمايند، و هرچه امام در منزلش مى گفت هشام به مأمون و فضل بن سهل گزارش مى كرد».[23]

‏اباصلت در مورد دشمنى مأمون با امام مى گويد: «امام(عليه السلام)با دانشمندان مناظره و بر آنان غلبه مى كرد، و مردم مى گفتند: به خدا قسم او از مأمون به خلافت سزاوارتر است، و جاسوسان اين مطلب را به مأمون گزارش مى كردند».[24]

‏جعفر بن محمد بن الاشعث در ايامى كه امام در خراسان و نزد مأمون بوده است، به امام پيام مى دهد كه نامه هاى او را پس از خواندن بسوزاند تا مبادا به دست ديگرى بيفتد، و امام براى اطمينان خاطر او مى فرمايد: نامه هايش را پس از خواندن مى سوزانم».[25]

‏امام(عليه السلام) در همان ايام كه نزد مأمون و ظاهراً وليعهد است در پاسخ احمد بن محمد بزنطى مى نويسد: «... و اما اين كه اجازه ملاقات خواسته اى، آمدن نزد من دشوار است، اين ها اكنون بر من سخت گرفته اند، فعلا برايت ممكن نيست، انشاء الله به زودى ملاقات ميسر خواهد شد».[26]

‏آشكارتر از همه آنكه مأمون خود گاهى نزد برخى از نزديكان و وابستگانش به هدف هاى واقعى خود در مورد امام(عليه السلام) اعتراف و صريحاً از نيات پليد خود پرده برداشته است.

مأمون در پاسخ حميد بن مهران ـ يكى از درباريانش ـ و گروهى از عباسيان كه او را به جهت سپردن ولايتعهدى به امام رضا سرزنش مى كردند مى گويد: اين مرد از ما پنهان و دور بود، و براى خود دعوت مى كرد، ما خواستيم او را وليعهد خويش قرار دهيم تا دعوتش براى ما باشد، و به سلطنت و خلافت ما اعتراف نمايد، و شيفتگان او دريابند كه آنچه او ادعا مى كرد در او نيست، و اين امر (خلافت) مخصوص ماست نه او. ما بيمناك بوديم اگر او را به حال خود باقى گذاريم، آشوبى براى ما برپا سازد كه نتوانيم جلوى آنرا بگيريم، و وضعى پيش آورد كه طاقت مقابله آنرا نداشته باشيم».[27]

اشتراک نشریات رایگان

سامانه پاسخگویی