عرض كردند: «به ما كمك مى كند و به او چيزى خواهيم داد».
فرمود: «مزدش را تعيين كرده ايد؟»
گفتند: «نه! هرچه بدهيم مى پذيرد».
امام برآشفت و خشمگين شد. من به حضرت عرض كردم: «فدايتان شوم خود را ناراحت نكنيد».
فرمود: «من بارها به اينها گفته ام كه هيچ كس را براى كارى نياوريد مگر آنكه قبلا مزدش را تعيين كنيد و قرارداد ببنديد. كسى كه بدون قرارداد و تعيين مزد كارى انجام دهد اگر سه برابر مزدش را بدهى باز گمان مى كند مزدش را كم داده اى، ولى اگر قرارداد ببندى و به مقدار معين شده بپردازى از تو خشنود خواهد بود كه طبق قرار عمل كرده اى، و در اين صورت اگر بيش از مقدار تعيين شده چيزى به او بدهى هر چند كم و ناچيز باشد مى فهمد كه بيشتر پرداخته اى و سپاسگزار خواهد بود».[15]
* احمد بن محمد بن ابى نصر بزنطى كه از بزرگان اصحاب امام رضا(عليه السلام)محسوب مى شود نقل مى كند: من با سه تن ديگر از ياران امام خدمتش شرفياب شديم، و ساعتى نزد امام نشستيم; چون خواستيم بازگرديم امام به من فرمود: «اى احمد! تو بنشين».
همراهان من رفتند و من خدمت امام ماندم. سؤالاتى داشتم به عرض رساندم و امام پاسخ مى فرمودند، تا پاسى از شب گذشت. خواستم مرخص شوم، فرمود: «مى روى يا نزد ما مى مانى؟»