5. مؤمن طاق[77]
محمد بن على بن نعمان، كنيه اش ابوجعفر و لقب او مؤمن طاق، از اصحاب امام صادق و كاظم(عليهما السلام) بود، و نزد امام صادق(عليه السلام) منزلتى عظيم داشت، و آن گرامى او را در رديف بزرگان اصحاب خويش ياد نموده است.[78]
مؤمن طاق اين يارايى را داشت كه با هر مخالفى بحث كند و بر او غالب گردد.
امام صادق(عليه السلام) برخى از ياران خود را به خاطر عدم توانايى و استعدادشان از بحث هاى كلامى بازداشت، ولى به مؤمن طاق ورود به اين مباحث را توصيه مى فرمود.
امام صادق(عليه السلام) در شأن او به خالد فرمود: «صاحب طاق با مردم به بحث مى پردازد و همچون باز شكارى بر شكار فرود مى آيد و تو اگر بالت را بچينند هرگز پرواز نمى كنى».[79]
وقتى امام صادق(عليه السلام) رحلت كرد; ابوحنيفه به مؤمن طاق به طعنه گفت: «امام تو در گذشت».
مؤمن طاق بى درنگ گفت: «ولى امام تو تا «روز وقت معلوم» مهلت داده شده است.[80] (امام تو شيطان است كه خدا در قرآن درباره او فرموده: «فَاِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرينَ اِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ».[81]
6. هشام بن حكم
وى در بحث و مناظره و علم كلام نبوغ، و در اين فن بر ديگران برترى داشت.
ابن نديم مى نويسد: «هشام از متكلمين شيعه و از كسانى بود كه بحث درباره امامت را مى شكافت، او در علم كلام ماهر و حاضر جواب بود».[82]
* * *