با اين همه تأكيدها و تصريح ها، براى شيعه و آنانكه با امام ششم سر و كار داشتند مشخص و معين بود كه پس از آن گرامى، فرزندش ابوالحسن موسى بن جعفر الكاظم، امام است، نه اسماعيل ـ كه در حيات پدر از دنيا رفت ـ و نه فرزند اسماعيل كه محمد نام داشت و نه فرزند ديگر امام صادق(عليه السلام) كه عبدالله ناميده مى شد. با اين وجود، پس از درگذشت آن امام راستين، گروهى به امامت فرزندش اسماعيل و يا فرزند اسماعيل و يا عبدالله معتقد شدند و از مسير روشنى كه برايشان تعيين شده بود، به انحراف گراييدند.
شاگردان و تربيت يافتگان مكتب امام
دانش و رفتار آن گرامى نمايشگر علم و عمل پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) و اجداد پاكش بود. همه تشنگان علم و كمال از چشمه مكتب او سيراب مى شدند و چنان مى آموخت كه شاگردان وى در كمترين وقت مى توانستند به مقامات عالى ايمانى و علمى برسند.
حدود بيست سال از عمر گرامى اش مى گذشت كه پدر بزرگوارش رحلت كرد و اكثر شاگردان و تربيت شدگان مكتب پدر، به او روى آوردند و متجاوز از سى سال از آن گرامى استفاده بردند.[58]
تربيت شدگان مكتب آن گرامى در علم فقه، حديث، كلام و مناظره، با ديگران قابل قياس نبودند و در اخلاق و عمل و خدمت به مسلمانان، نمونه روزگار بودند.
استادان علم كلام قدرت بحث با هيچ يك از آنان را نداشتند و در مناظره با آنان به زودى از پاى درمى آمدند و به عجز خود اعتراف مى كردند.
عظمت روحى و شخصيت عظيم اين شاگردان امام چشم مخالفين به ويژه حكومت وقت را خيره كرده بود، و بيم داشتند كه اينان با آن موقعيت و محبوبيتى كه دارند قيام كنند و مردم را به دنبال خود بكشانند.