امام تبسمى فرمودند و بازگشتند.
روز بعد، آن مرد در مسجد نشسته بود كه امام(عليه السلام) وارد شدند.
آن مرد تا نگاهش به امام افتاد گفت: «اللّهُ اَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ; خدا بهتر مى داند كه رسالت خويش را به چه كسانى بدهد».
(كنايه از آنكه امام موسى بن جعفر به راستى شايستگى امامت دارند).
دوستانش با شگفتى پرسيدند: «داستان چيست; قبلا از او بد مى گفتى؟»
او دوباره امام را دعا كرد و دوستانش با او به ستيزه برخاستند...
امام به يارانى از خود كه قصد قتل او را داشتند فرمود: «كدام بهتر است; نيت شما يا اين كه من با رفتار خويش او را به راه آوردم؟».[44]
* * *
سخاوت و بخشندگى
امام(عليه السلام) به دنيا به چشم هدف نمى نگريست و اگر مالى فراهم مى آورد دوست داشت با آن خدمتى بكند و روح پريشان افسرده اى را آرامش بخشد و گرسنه اى را سير كند و برهنه اى را بپوشاند.