كنيز را خواست و از او بازخواست كرد اما كنيزك جز نكويى از امام نگفت. هارون به مأمور خود دستور داد كه كنيز را نزد خويش نگهدارد و با كسى چيزى از اين ماجرا نگويد. كنيزك پيوسته در عبادت بود تا چند روز پيش از وفات امام از دنيا رفت.[40]
* * *
* آن گرامى اين دعا را بسيار مى خواند: «أَللّهُمَّ اِنّى أَسْئَلُكَ الرّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَالْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسابِ; خداوندگارا، از تو آسايش هنگام مرگ و گذشت و بخشايش هنگام حساب را مى طلبم».[41]
* قرآن را بسيار خوش مى خواند; چندان كه هر كس صداى او را مى شنيد، مى گريست مردم مدينه به وى «زين المتهجدين» يعنى آذين شب زنده داران لقب داده بودند.[42]
حلم و گذشت و بردبارى
بردبارى و گذشت آن بزرگ، بى مانند و سرمشق ديگران بود.
لقب كاظم دنباله نام آن گرامى; حاكى از همين خصلت وى و نشانه شهرت ايشان به كظم غيظ و گذشت و بردبارى اوست.
در روزگارى كه عباسيان، در سراسر بلاد اسلامى خفقان ايجاد كرده بودند و اموال مردم را به عنوان بيت المال مى گرفتند و صرف عيش و نوش مى كردند و بر اثر حيف و ميل آنان; فقر عمومى بيداد مى كرد; مردم اغلب بى فرهنگ و فقير بودند و تبليغات ضد علوى عباسيان نيز، اذهان ساده لوحان را مى آلود. گهگاه، برخى از سر نادانى; بر امام برمى آشفتند; اما آن بزرگوار; با اخلاق عالى خويش، برآشفته ها را تسكين مى داد و با ادب و متانت خويش، آنها را تأديب مى كرد.