هارون گفت : «از ما چيزى نمى خواهيد؟»
امام فرمود : «نه، مى خواهم به خانه خويش بازگردم».
هارون گفت : «در اين مورد بايد فكر كنيم».[37]
عبادت
شناخت ويژه آن گرامى از خداوند و انس روحى وى با پروردگار بزرگ و نورانيت ذاتى وى كه ويژه امامان پاك است; همه او را به عبادتى گرم و راز و نيازى عاشقانه با خدا سوق مى داد. وى عبادت را همانسان كه خداوند در قرآن به عنوان غايت آفرينش شناسانده است; مى دانست و به هنگام فراغت از كارهاى اجتماعى; هيچ كارى را هم سنگ آن قرار نمى داد.
* هنگامى كه به دستور هارون به زندان افتاد; چنين فرمود: «أَللّهُمَّ اِنّى طالَما كُنْتُ اَسْأَلُكَ اَنْ تُفْرِغَنى لِعِبادَتِكَ وَقَدِ اسْتَجَبْتَ مِنّى فَلَكَ الْحَمْدُ عَلى ذلِكَ;[38] خداوندگارا، چه بسيار مدت بود كه از تو مى خواستم مرا براى عبادت خويش، فراغت دهى، اينك دعايم را به اجابت رساندى; پس تو را بر اين سپاس مى گويم».
اين جمله، شدت اشتغال به كارهاى اجتماعى آن بزرگوار را در ايامى كه به زندان نيفتاده بودند، نيز مى رساند.
* هنگامى كه آن امام در زندان ربيع بود، هارون گاهى روى بامى كه مشرف به زندان امام بود، مى رفت و به داخل زندان نگاه مى كرد. هر بار مى ديد كه چيزى چون لباسى در گوشه زندان افكنده اند، و از جاى نمى جنبد.