گفتم: «خدا تو را به سلامت دارد آيا شخصيتى چون شما در اين هنگام و با اين حال در پى دنيا مى رود! اگر در اين حالت مرگ در رسد چه مى كنى؟»
فرمود: «به خدا سوگند اگر مرگ در رسد در حال اطاعت خداوند خواهم بود زيرا من به اين وسيله خود را از تو و ديگر مردمان بى نياز مى سازم، از مرگ در آن حالت بيمناكم كه سرگرم گناهى باشم».
گفتم: «رحمت خدا بر تو باد، مى پنداشتم كه شما را پند مى دهم اما تو مرا پند دادى و آگاه ساختى».[13]
امام و امويان
امام چه خانه نشين باشد و چه در متن اجتماع در مقام امامتش تفاوتى رخ نمى دهد; زيرا امامت چونان رسالت، منصبى است خدايى و اين طور نيست كه مردم به دلخواه خويش امامى برگزينند.
غاصبان و متجاوزان همواره به مقام والاى امام رشك مى بردند و به هر وسيله براى غصب و تصرف حكومت و خلافت كه ويژه امامان بود دست مى يازيدند و در اين راه از هيچ جنايتى نيز باك نداشتند.
برخى از دوران امامت امام باقر(عليه السلام) مقارن حكومت ظالمانه هشام بن عبدالملك اموى بود و هشام و ديگر امويان به خوبى مى دانستند كه اگر چه حكومت ظاهر را با ستم و جنايت به غصب گرفته اند ولى هرگز نمى توانند حكومت در دلها را از خاندان پيامبر بربايند.
عظمت معنوى امامان گرامى چنان گيرا بود كه گاه دشمنان و غاصبان، خود مرعوب مى ماندند و به تواضع برمى خاستند.