امام در مسجد شام
در مسجد جامع شام، يزيد به يكى از خطيبان دستور داد به منبر برآيد و اميرمؤمنان و امام حسين(عليهما السلام)را به زشتى ياد كند. خطيب بر منبر نشست و دهان به دشنام گشود و از آن دو گرامى بسيار بدگويى كرد، و يزيد و معاويه را ستود.
امام سجاد(عليه السلام) حضور داشت، با صداى بلند فرمود: «واى بر تو اى خطيب! خشنودى آفريده (يزيد) را به خشم آفريدگار خريدى، و بدين گونه جاى خويش را در دوزخ آماده مى كنى».
آنگاه به يزيد رو كرد و فرمود: «بگذار بالاى اين چوبها (منبر) بروم و سخنى بگويم كه خدا را خشنود سازد و حاضران را اجر و ثواب باشد».
يزيد ابتدا نپذيرفت، ولى مردم اصرار كردند كه بپذيرد. يزيد گفت: «اگر او به منبر فراز آيد جز با رسوايى من و خاندان ابوسفيان فرود نخواهد آمد».
گفتند: «مگر او چه مى تواند بگويد؟».
گفت: «او از خاندانى است كه دانش را از كودكى با شير بديشان خورانده اند».
مردم بيشتر اصرار كردند، يزيد موافقت كرد و امام بر منبر قرار گرفت. خداى را ستود و بر پيامبر درود فرستاد و فرمود:
«سپاس خداى را كه بى ابتداست و ذات جاويدش تمامى ندارد، اولى است بى اول، و آخرى است بى آخر، پس از نابودى همه مخلوقات او باقى و برجاست.[22]