متن کتاب های موسسه در راه حق (آزمایشی)

در این قسمت که به صورت آزمایشی راه اندازی شده متن کتاب های موسسه جهت مطالعه آنلاین مخاطبان گرامی قرار داده می شود.

شما میتوانید از لیست پایین متن تعدادی از کتاب ها را مطالعه فرمایید.

امام(عليه السلام) در پاسخ نوشت: «نامه تو به من رسيد، مرا به ازدواج با كنيز آزاد شده ام نكوهش كرده اى و پنداشته اى در زنان قريش كسانى هستند كه ازدواج با آنان موجب مجد و عظمت من مى شود و فرزندان نجيب نصيبم مى گردد; در حالى كه هيچ كس در بزرگوارى از پيامبر خدا برتر نيست (يعنى ما از خاندان پيامبريم و خاندانى برتر از ما نيست كه ازدواج با آنان موجب بزرگى ما شود)... آنكه در دين خدا پاك باشد هيچ چيز به شخصيت او زيان نمى رساند. خداى بزرگ به وسيله اسلام پستى و كمبود را از ميان برداشته (هر كس مسلمان شود بزرگوار است گرچه فقير يا برده باشد و ازدواج با او هيچ عيبى ندارد)...».[40]

عبدالملك يك بار براى توهين به امام(عليه السلام) و نيز براى ايجاد ترس و وحشت در مردم و جلوگيرى از هر گونه فعاليت، امام را با سخت گيرى به شام جلب كرد و دوباره به مدينه بازگردانيد.[41]

* پس از مرگ عبدالملك در سال هشتاد و شش هجرى فرزندش وليد به جاى او نشست، وليد نيز مردى ستمگر و بى پروا بود، جلال الدين سيوطى درباره او مى نويسد: «كانَ الْوَليدُ جَبّاراً ظالِماً».[42]

وليد در اولين سخنرانى خود گفت: «هر كس در برابر ما گردنكشى كند، او را مى كشيم و هر كس سكوت كند، درد سكوت، او را خواهد كشت».[43]

وليد هم مانند ديگر زمامداران ستمگر آن زمان از شهرت و محبوبيت امام(عليه السلام)هراسان بود و از شخصيت علمى و روحانى آن گرامى رنج مى برد، و مى ترسيد مردمان پيرامون او گرد آمده، براى سلطنت و حكومت او خطرى توليد شود. از اين رو نتوانست وجود امام چهارم را در جامعه مسلمانان تحمل كند و به دسيسه، آن گرامى را مسموم ساخت.[44]

* * *

با نگرشى به اوضاع دوران امامت حضرت سجاد(عليه السلام) كه سرتاسر مقارن با آشوبها و بحرانهاى گوناگون اجتماعى بود و با توجه به وجود زمامداران ستمگر و جنايتكار و مراقبتهاى شديد آنان از امام، و نيز با توجه به نبودن ياران با ايمان و مجاهد و فداكار، باين نتيجه مى رسيم كه آن گرامى جز مبارزه منفى و پرورش شاگردانى ممتاز و نشر آثار علمى و اخلاقى چاره ديگرى نداشت.

اشتراک نشریات رایگان

سامانه پاسخگویی