امام عمامه از سر برگرفت و فرياد زد: «اى مؤذن به همين محمد سوگند اندكى درنگ كن».
مؤذن ساكت ماند و مردمان ساكت تر، و يزيد سخت درمانده بود و رنگش دگرگون، كه اذان نيز نتوانسته بود امام را ساكت سازد.
امام به يزيد رو كرد و فرمود: «اى يزيد! اين رسول عزيز و گرامى جد من است يا جد تو؟ اگر بگويى جد توست همه مى دانند دروغ مى گويى، و اگر مى گويى جد من است، چرا پدرم را كشتى و اموالش را به تاراج دادى، و خاندانش را به اسيرى آوردى؟!
... اى يزيد! با چنين كارهايى، محمد را پيامبر خدا مى دانى و رو به قبله مى ايستى و نماز مى خوانى؟ واى بر تو كه جد و پدرم در قيامت با تو در ستيز باشند».
يزيد به مؤذن دستور داد كه اقامه نماز بگو; ولى مردم سخت ناراحت شدند و حتى عده اى نماز نخوانده از مسجد بيرون رفتند.[27]
تاريخ بهترين بازگو كننده تأثير خطابه ها و كلمات امام در اين سفر است چرا كه در شام با آنكه يزيد قصد قتل امام سجاد را داشت مجبور شد آن گرامى و همه «اهل بيت» را با احترام و بى مزاحمت به مدينه بازگرداند، و نيز طولى نكشيد كه پرچمهاى انقلاب و مخالفت با رژيم اموى در عراق و حجاز به اهتزاز درآمد و هزارها مرد به خونخواهى سرور شهيدان قيام كردند، و بى گفتگو، اسارت خاندان امام حسين(عليه السلام) و خطابه ها و گفتگوهاى آنان با مردم، و به ويژه خطبه هاى مؤثر امام سجاد(عليه السلام) در فرصتهاى گوناگون، متمم و به انجام رساننده هدفهاى شهادت سرور شهيدان امام حسين(عليه السلام) بوده است.