متن کتاب های موسسه در راه حق (آزمایشی)

در این قسمت که به صورت آزمایشی راه اندازی شده متن کتاب های موسسه جهت مطالعه آنلاین مخاطبان گرامی قرار داده می شود.

شما میتوانید از لیست پایین متن تعدادی از کتاب ها را مطالعه فرمایید.

آنچه مرا بر آن داشت تا اين نامه را به تو، بنويسم، اين است كه بين خود و خداوند، عذرى داشته باشم; اگر تو نيز، چون ديگر مسلمانان، اين امر را بپذيرى به مصلحت اسلام است و تو خود نيز بهره اى بيشترخواهى داشت; باطل را دنبال مكن، تو نيز چون ديگران با من، بيعت كن!

تو خود مى دانى كه من سزاوارترم، از خدا بترس و ستمكار مباش و خون مسلمانان را محترم شمار، اگر حاضر نباشى، من همراه مسلمانان، به سوى تو خواهم شتافت و تو را به محاكمه خواهم كشانيد تا خداوند كه بهترين داورانست، بين ما حاكم گردد...»

معاويه در پاسخ نوشت: «... حال من و تو، همانند حال پيشين شما خاندان با ابوبكر است; يعنى همانگونه كه ابوبكر، به بهانه تجربه بيشتر، مقام خلافت را از على(عليه السلام)گرفت، من نيز، خود را از تو سزاوارتر مى بينم; اگر مى دانستم كه تو بهتر از من به امور مردم مى رسى و با دشمن رويارويى مى كنى، بيعت مى كردم; اما مى دانى كه من از تو سابقه اى بيشتر دارم; پس بهتر آنكه تو پيرو من باشى، من نيز قول مى دهم كه خلافت مسلمانان پس از من با تو باشد و هر چه بيت المال عراق است از آن تو و نيز خراج و درآمدِ هر ناحيه از عراق را كه بخواهى، در اختيار تو خواهم گذارد... والسلام».[26]

معاويه به همان بهانه اى كه قريش به وسيله آن از حضرت على(عليه السلام) رو گرداندند، از بيعت با امام حسن(عليه السلام) سر باز زد. او در دل مى دانست كه امام از او سزاوارتر است، اما رياستخواهى، او را از پيروى واقعيت باز مى داشت; چرا كه او مى دانست كمىِ سن در پيامبرانى چون حضرت عيسى و يحيى(عليهما السلام)، مانع پيامبرى نبوده است; در امام نيز كه جانشين پيامبر است; همين گونه است.

معاويه، نه تنها از بيعت سر باز زد، بلكه در صدد از ميان برداشتن امام برآمد. برخى را پنهانى فرمان مى داد تا آن گرامى را بكشند; از اين رو، امام، در زير پيراهن، زره مى پوشيد و بى زره به نماز نمى رفت; به همين جهت يك روز كه يكى از اين مأموران مخفىِ معاويه، به سوى امام تير افكند، به آن گرامى صدمه اى وارد نيامد.[27]

اشتراک نشریات رایگان

سامانه پاسخگویی