متن کتاب های موسسه در راه حق (آزمایشی)

در این قسمت که به صورت آزمایشی راه اندازی شده متن کتاب های موسسه جهت مطالعه آنلاین مخاطبان گرامی قرار داده می شود.

شما میتوانید از لیست پایین متن تعدادی از کتاب ها را مطالعه فرمایید.

قيس دليرانه مى جنگيد; معاويه چون راه فريب او را مسدود يافت جاسوسانى به ميان لشگر امام فرستاد كه به دروغ جريان صلح قيس با معاويه را بپراكنند و نيز گروه ديگرى در ميان لشگر قيس كه بگويند: «امام حسن با معاويه صلح كرده است».[32]

بدين ترتيب، خوارج و آنانكه با صلح موافق نبودند; از اين خدعه، فريفته شدند و ناگهان به حالت عصيان به خيمه امام ريختند و به غارت پرداختند، حتى فرش زير پاى امام را ربودند و ضربه اى به ران آن حضرت وارد آوردند كه از خونريزى شديد، امام به حالت وخيمى درافتادند...[33]

ياران امام، آن گرامى را به مدائن، به سراى سعد بن مسعود ثقفى ـ فرماندار مدائن، كه از طرف حضرت على(عليه السلام) منصوب شده بود ـ بردند. امام(عليه السلام) مدتى در خانه ثقفى به معالجه پرداخت. در اين بين به او گفتند، برخى از رؤساى قبائل ـ كه انگيزه دينى نداشتند و يا با امام به دشمنكامى مى زيستند ـ به معاويه در پنهان نوشته اند كه: «اگر به عراق آيى، پيمان مى بنديم كه امام(عليه السلام) را به تو بسپاريم».

معاويه، نامه هاى اينان را، عيناً نزد امام فرستاد و تقاضاى صلح كرد; با اين پيمان كه هر شرطى كه امام بفرمايد، پذيرا خواهد شد.[34]

امام، به شدت بيمار بود و يارانش از هر سو پراكنده شده بودند. لشگريان و سربازان، از جهت ايدئولوژى و اهداف، يگانگى نداشتند و هر يك سازى جدا مى نواختند و در راهى ديگر، مى تاختند... از هيچ سو و به هيچ رو، ادامه جنگ به سود شيعيان و حتى اسلام نبود، چرا كه معاويه اگر به وسيله جنگ، رسماً پيروز مى شد، اساس اسلام را از هم مى پاشيد، و دودمان همه شيعيان ـ مسلمانان راستين ـ را از زمين بر مى چيد.

پس، ناگزير، امام با شرايطى بسيار و سخت، به صلح تن در داد.[35]

اشتراک نشریات رایگان

سامانه پاسخگویی