انبوه جمعيت در اردوگاه، به جز شيعيان، از اين چند دسته نيز فراهم آمده بود:
.1خوارج، كه تنها براى جنگ با معاويه آمده بودند نه به جانبدارى از امام.
.2آزمندانى كه دنبال غنائم جنگى بودند.
.3آنان كه به پيروى از رؤساى قبيله ها، شركت كرده بودند و انگيزه دينى نداشتند.[29]
امام(عليه السلام)، گروهى از اين سپاهيان را، به سپهسالارى حَكَمْ، به شهر انبار فرستاد، اما حَكَمْ با معاويه ساخت; ـ همچنانكه سرپرست بعدى ـ .
امام خود به ساباط مدائن رفت و از آنجا دوازده هزار نفر را به عنوان پيشاهنگ جنگ به سالارى عبيدالله بن عباس، به رزم با معاويه گسيل داشت و قيس بن سعد بن عباده انصارى را هم معاون كرد كه اگر عبيدالله از ميان رفت، او سپهسالار گردد.
معاويه در صدد برآمد كه قيس را بفريبد و يك ميليون درهم نزد قيس فرستاد تا با او همدست شود يا دست كم از امام دست بردارد. قيس پاسخ داد كه: «به نيرنگ، دين مرا نمى توانى از دستم بگيرى.[30]برو اين دام بر مرغ دگر نِهْ، كه عنقا را بلند است آشيانه.»
سپهسالار اصلى لشكر، يعنى عبيدالله بن عباس، تنها به وعده همان پول، فريفته شد و شبانه با گروهى از خاصان خويش، به سوى معاويه گريخت. بامداد آن روز، سپاه، بى سرپرست ماند، پس قيس با مردم نماز گزارد و سپهسالار شد و جريان را به امام گزارش داد.[31]