اميرالمؤمنين(عليه السلام)و خلفاى سه گانه
پس از آن كه پيامبر ديدگان پُر مِهر خويش را از جهان به ظاهر فرو بست و خورشيد تابناك وجود او از آسمان منظر مردمان، غروب كرد; برخى تيره دلان در «سَقيفه بَنى ساعِده» گرد آمدند و با آن كه حضرت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)، حضرت على(عليه السلام)را به دستور پروردگار به جانشينى خود تعيين فرموده بود; آنان در آن روز حكومت را به سود ابوبكر (پسر اَبى قَحافه) تمام كردند! و پس از او عمر و آنگاه عثمان را به خلافت رساندند; با توطئه ها و نقشه هايى كمابيش مشابه. و چنين شد كه بر روى هم حدود 25 سال پس از پيامبر گرامى، بر مردم حكومت كردند و بالطبع در اين درازمدت، يگانه ترين و سزاوارترين مَرجَع خدايى و واقعى حكومت اسلامى و جانشينى پيامبر، يعنى حضرت امام راهبر دادگر على بن ابيطالب(عليه السلام); تن به شكيبايى سپرد و در خانه بسر برد و اين از دريغ انگيزترين حوادث تاريخ بشرى است; چندان كه حتى پيروان اديان ديگر و نيز حتى آنان كه هيچ دينى ندارند، با دانستن سوابق عظيم خدمات و زحمت هاى توانفرساى حضرت على(عليه السلام)در راه اسلام و پاكجانى و پاكدلى و شجاعت و قدرت انديشه، و وسعت و گستردگى دانش و انصاف و دادخواهى او; بى اختيار از اين ستم كه آنان به سرنوشت ملت اسلامى روا داشتند; دريغ مى خورند، تا چه رسد به مسلمانان مُنصف و تا چه رسد به ما شيعيان; دريغ و افسوسِ ما از اين واقعه و از اين فاجعه، از سلسله كوهساران، دراز اندام تر و بلندتر است.
* * *
بارى، ابوبكر در سال دهم هجرت، خليفه شد و در سال 13 در 63 سالگى از دنيا رفت، در حالى كه دو سال و سه ماه و ده روز خلافت كرده بود.[20]