متن کتاب های موسسه در راه حق (آزمایشی)

در این قسمت که به صورت آزمایشی راه اندازی شده متن کتاب های موسسه جهت مطالعه آنلاین مخاطبان گرامی قرار داده می شود.

شما میتوانید از لیست پایین متن تعدادی از کتاب ها را مطالعه فرمایید.

ديگربار، سخن از انسانى است برگزيده، انسانى كه نه با تعبير شاعرانه، بلكه به واقع، قلم را يارايى توصيف او نيست.

او كه برتر از وصف، برتر از انديشه و والاتر از جوهر كلام بود. او كه با شگفتى شكوفيد و با معيارى ديگر زيست و به گونه اى ديگر ماند و با حالتى برتر رفت. انسانى كه شكوه و استوارى كوه، نَرمْخويى و زُلالى آب، خروشندگى صاعقه، گرمى آفتاب، گستردگى درياها و ابهام و هيمنه بيشه زاران و جنگلهاى انبوه، سادگى و صافى كوير و پاكى ملكوت خدا، همه و همه را يكجا در وجود خويش داشت. شگفت زاده شد، شگفت زيست و شگفت از چشم ما رفت.

و اينك، با هم، اين همه شگفتى را مرور كنيم:

زادن

با عباس ـ پسر عبدالمطلب ـ و گروهى ديگر، روياروىِ خانه خداوند نشسته بوديم.[1]فاطمه دختر اسد، به سوى خانه خدا پيش آمد، ايستاد و چنين گفت: «خداوندا، به تو و پيامبرانت و كتابهايشان ايمان دارم. گفتار ابراهيم(عليه السلام)، جد خود را راستين مى دانم، همان كه اين خانه را به فرمان تو بنا نهاد.. تو را به او و به اين كودك كه با خويش و در شكم دارم سوگند مى دهم كه زادنش را بر من آسان كن!»

در همين هنگام، شگفتا! به چشم خويش همه ديديم كه ديوار خانه خداوند از هم شكافت و آن بانوى گرامى پا به درون گذارد و ديوار دوباره به هم برآمد... شتابناك برخاستيم تا در خانه را باز كنيم، اما باز نشد... و دانستيم كه حكمت خداوندى در كار است... چهار روز بعد، آن بانوى عزيز از خانه پا بيرون نهاد، با كودكى در آغوش كه به او مى باليد... و گفت: «پيامى از غيب شنيدم كه نامش را «على» بگذار.»[2]

و اين به روز جمعه سيزدهم رجب، سى ام «عام الفيل» (23 سال پيش از هجرت) بود.[3]

اشتراک نشریات رایگان

سامانه پاسخگویی