با توجّه به آن قانون واين اصل هيچ كسى حقّ تعرّض به غير و يا اعتراض و انتقاد و اشكال گيرى به نحوه برآوردن غرايز ندارد . چنان كه نمى تواند معترض باشد كه چرا غريزه خاص «ب» را بر ديگر غرايز مقدّم داشته اى . زيرا پاسخ مى شنود كه چنين نتيجه اى لازمه نظر استقلالى است.
ديدى كه اصل نظر استقلالى به غرايز و شهوات در انسان ايجاد مى كند، اين است كه هر غريزه اى وجودى براى خود بوده و خواهان رسيدن به مطلوبى است كه از قبل برايش مشخّص شده است .
و آدميان در شعاع چنين ديدى هر انديشه، عمل و راهى كه به مطلوب غريزى منتهى شود جايز مى شمارند.
غريزه جنسى هر چند از ابتداء داراى تحوّل و ظهور است و در مراحل مختلف به گونه هايى ضعيف و احياناً قوى جلوه مى كند امّا رشد تدريجى سبب مى شود كه در مرحله اى از سن با تمام توان و قدرت ظهور فعلى اش را اعلام كند. و بنابر نظر استقلالى راه خاصى را براى ارضاءاش نمى شناسد. هر عامل و وسيله اى كه به آرامش جنسى بيانجامد، جايز شمرده و خوب مى داند.
چشم چرانى، علاقه شهوانى به همجنس، تماس جنسى خارج از دايره ازدواج دائم و موقّت، خود ارضايى، ميل و گرايش به عكسهاى سكس، فيلمهاى محرّك شهوت، لذّت بردن از لباسهاى خاص شهوت انگيز و... معلول نظر استقلالى به غريزه جنسى و آن را وجودى براى خود دانستن است.
آزاديهاى شهوانى و رهايى پسران و دختران در ارتباط با يكديگر، شكستن محدوديتها در ارضاء غريزه، ستيز با ضوابط عقلى و دينى و... در دنياى معاصر از همين اصل و نتيجه آن ناشى شده است.
اين نظر استقلالى كاملا معلول ديد حيوانى، دنيوى و ناديده گرفتن مرتبه انسانى بشراست. همين نگاه باعث شده كه برخى به خود اجازه دهند، مسائلى مانند، دين، اخلاق و وجدان اخلاقى را در جلوه هاى گوناگون ماديّت تفسير اقتصادى، جنسى، شهوى و... كنند.