بيان دو نكته :
1ـ نهى ها و منع ها و نكوهشهاى اسلام از شهوات و خواهشهاى نفسانى در آن موردى است كه بخواهند از دايره شرافت خارج شده و راه سعادت را به روى انسان ببندند. گاهى انسان متوجّه اين كه چه چيز به او زيان مى رساند، نيست، يا از اين جهت، كه نمى داند، و يا مى داند ولى غفلت مى كند و يا اين كه غافل نيست، امّا شرايط محيطى و غريزى بر او حاكم شده اند، و اراده اش در برخورد با خواهش نفسانى كه از دايره عقل و دين خارج شده، بسيار ضعيف شده و توجّه به خسران را از او گرفته و به همين جهت سخن دين گاهى براى آگاهاندن است، مرتبه اى براى تذكّر والتفات دادن و زمانى نيز براى بالا آوردن همّت و قوى ساختن اراده و ضعف شهوت است.
به روايات زير (نقل شده) از امير المؤمنين على(عليه السلام)نظركنيد:
الاِنْقيادُ لِلشَهْوَةِ اَدْوَءُ الداءِ[8]: فرمان بردارى خواهش نفس دردناكترين دردها است .
الَشهَواتُ آفاتٌ قاتِلاتٌ وَخَيْرُ دَوائِها اقْتِناءُ الْبَصَرِعَنْها:[9]
اَلْجاهِلُ عَبْدُ شَهْوَتِهِ:[10]جاهل بنده خواهشهاى خويش است.
لحن و كيفيّت بيان به گونه ايست كه ظهور در شناساندن خواهشهاى نفسانى دارد و مى خواهد شخص را برزيان و عاقبت ناگوار آن آگاه گرداند.
ذات خواهشهاى شهوى همراه با آفت نيست . اگر چنين بود امر به اصلاح آنها اشتباه بود. منقاد بودن و عبدبودن در برابر شهوات آفت است واين قبيل روايات تنبيه ناآگاه است.