ولادت باسعادت امیرالمومنین حضرت علی بن ابیطالب بر شیعیان جهان مبارکباد

 

ولادت و حسب و نسب: بنا به نوشته مورخين ولادت على عليه السلام در روز جمعه 13 رجب در سال سى ‏ام عام الفيل (1) به طرز عجيب و بي سابقه‏ اى در درون كعبه يعنى خانه خدا بوقوع پيوست. پدر آن حضرت ابوطالب فرزند عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف و مادرش هم فاطمه دختر اسد بن هاشم بود بنابر اين على عليه السلام از هر دو طرف هاشمى نسب است (2)

اما ولادت اين كودك مانند ولادت ساير كودكان بسادگى و بطور عادى نبود بلكه با تحولات عجيب و معنوى توأم بوده است مادر اين طفل خدا پرست بوده و با دين حنيف ابراهيم زندگى ميكرد و پيوسته بدرگاه خدا مناجات كرده و تقاضا مي نمود كه وضع اين حمل را بر او آسان گرداند زيرا تا باين كودك حامل بود خود را مستغرق در نور الهى ميديد و گوئى از ملكوت اعلى بوى الهام شده بود كه اين طفل با ساير مواليد فرق بسيار دارد.

شيخ صدوق و فتال نيشابورى از يزيد بن قعنب روايت كرده‏ اند كه گفت من با عباس بن عبدالمطلب و گروهى از عبدالعزى در كنار خانه خدا نشسته بوديم كه فاطمه بنت اسد مادر اميرالمؤمنين در حاليكه نه ماه به او آبستن بود و درد مخاض داشت آمد و گفت خدايا من بتو و بدانچه از رسولان و كتابها از جانب تو آمده‏ اند ايمان دارم و سخن جدم ابراهيم خليل را تصديق مي كنم و اوست كه اين بيت عتيق را بنا نهاده است بحق آنكه اين خانه را ساخته و بحق مولودى كه در شكم من است ولادت او را بر من آسان گردان ، يزيد بن قعنب گويد ما بچشم خود ديديم كه خانه كعبه از پشت(مستجار) شكافت و فاطمه بدرون خانه رفت و از چشم ما پنهان گرديد و ديوار بهم بر آمد چون خواستيم قفل درب خانه را باز كنيم گشوده نشد لذا دانستيم كه اين كار از امر خداى عزوجل است و فاطمه پس از چهار روز بيرون آمد و در حاليكه اميرالمؤمنين عليه السلام را در روى دست داشت گفت من بر همه زنهاى گذشته برترى دارم زيرا آسيه خدا را به پنهانى پرستيد در آنجا كه پرستش خدا جز از روى ناچارى خوب نبود و مريم دختر عمران نخل خشك را بدست خود جنبانيد تا از خرماى تازه چيد و خورد(و هنگاميكه در بيت المقدس او را درد مخاض گرفت ندا رسيد كه از اينجا بيرون شو اينجا عبادتگاه است و زايشگاه نيست) و من داخل خانه خدا شدم و از ميوه‏ هاى بهشتى و بار و برگ آنها خوردم و چون خواستم بيرون آيم هاتفى ندا كرد اى فاطمه نام او را على بگذار كه او على است و خداوند على الاعلى فرمايد من نام او را از نام خود گرفتم و به ادب خود تأديبش كردم و او را بغامض علم خود آگاه گردانيدم و اوست كه بتها را از خانه من مي شكند و اوست كه در بام خانه‏ام اذان گويد و مرا تقديس و تمجيد نمايد خوشا بر كسيكه او را دوست دارد و فرمانش برد و واى بر كسى كه او را دشمن دارد و نافرمانيش كند. (3)

و چنين افتخار منحصر بفردى كه براى على عليه السلام در اثر ولادت در اندرون كعبه حاصل شده است بر احدى از عموم افراد بشر چه در گذشته و چه در آينده بدست نيامده است و اين سخن حقيقتى است كه اهل سنت نيز بدان اقرار و اعتراف دارند چنانكه ابن صباغ مالكى در فصول المهمه گويد: و لم يولد فى البيت الحرام قبله احد سواه و هى فضيلة خصه الله تعالى بها اجلالا له و اعلاء لمرتبته و اظهارا لتكرمته. (4) يعنى پيش از آن حضرت احدى در خانه كعبه ولادت نيافت مگر خود او و اين فضيلتى است كه خداى تعالى به على عليه السلام اختصاص داده تا مردم مرتبه بلند او را بشناسند و از او تجليل و تكريم نمايند.

در جلد نهم بحار در مورد وجه تسميه آنحضرت به على چنين نوشته شده است كه چون ابوطالب طفل را از مادرش گرفت بسينه خود چسباند و دست فاطمه را گرفته و بسوى ابطح آمد و به پيشگاه خداوند تعالى چنين مناجات نمود.

يا رب هذا الغـسق الدجى‏                                   و القـــمر المبـتلج المضى‏ء 
بين لنا من حكمك المقضى‏                                ماذا ترى فى اسم ذاالصبى (5)

هاتفى ندا كرد:

خصصتما بالولد الزكى‏                                          و الطاهر المنتجب الرضى‏ 
فاسمه من شامخ على‏                                       على اشتق من العلى (6)

علماى بزرگ اهل سنت نيز در كتب خود به همين مطلب اشاره كرده‏اند و محمد بن يوسف گنجى شافعى با تغيير چند لفظ و كلمه در كفاية الطالب چنين مينويسد كه در پاسخ تقاضاى ابوطالب ندائى برخاست و اين دو بيت را گفت.

يااهل بيت المصطفى النبى‏                                      خصصتـم بالولـد الزكى‏ 
ان اسمه من شامخ العلى‏                                       على اشتق من العلى (7)

و در بعضى روايات آمده است كه فاطمه بنت اسد پس از وضع حمل(پيش از اينكه بوسيله نداى غيبى نام او على گذاشته شود) نام كودك را حيدر نهاد و هنگاميكه او را قنداق كرده بدست شوهر خود ميداد گفت خذه فانه حيدرة و به همين جهت آنحضرت در غزوه خيبر بمرحب پهلوان معروف يهود فرمود: 
انا الذى سمتنى امى حيدرة                                  ضرغام اجام و ليث قسورة (8)

و چون نام آن حضرت على گذاشته شد نام حيدر جزو ساير القاب بر او اطلاق گرديد و از القاب مشهورش حيدر و اسدالله و مرتضى و اميرالمؤمنين و اخو رسول الله بوده و كنيه آنجناب ابوالحسن و ابوتراب است.

همچنين خدا پرستى و اسلام آوردن فاطمه و ابوطالب نيز از روايات گذشته معلوم ميشود كه آنها در جاهليت موحد بوده و براى تعيين نام فرزند خود بدرگاه خدا استغاثه نموده‏اند،فاطمه بنت اسد براى رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) بمنزله مادر بوده و از اولين گروهى است كه به آن حضرت ايمان آورد و به مدينه مهاجرت نمود و هنگام وفاتش نبى اكرم (صلى الله عليه و آله) پيراهن خود را براى كفن او اختصاص داد و به جنازه ‏اش نماز خواند و خود در قبر او قرار گرفت تا وى از فشار قبر آسوده گردد و او را تلقين فرمود و دعا نمود. (9)

و ابوطالب هم موحد بوده و پس از بعثت رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) به او ايمان آورده و چون شيخ و رئيس قريش بود لذا ايمان خود را مصلحة مخفى مي نمود،در امالى صدوق است مردى به ابن عباس گفت اى عمو زاده رسول خدا مرا آگاه گردان كه آيا ابوطالب مسلمان بود؟گفت چگونه مسلمان نبود در حاليكه مي گفت:

و قد علموا ان ابننا لا مكذب‏                                       لدينا و لا يعبأ بقول الا باطل

يعنى مشركين مكه دانستند كه فرزند ما(محمد صلى الله عليه و آله) نزد ما مورد تكذيب نيست و به سخنان بيهوده اعتناء نميكند مثل ابوطالب مثل اصحاب كهف است كه ايمان خود را در دل مخفى نگه مي داشتند و ظاهرا مشرك بودند و خداوند دو ثواب بآنها داد،حضرت صادق عليه السلام هم فرمود مثل‏ ابوطالب مثل اصحاب كهف است كه در دل ايمان داشتند و ظاهرا مشرك بودند و خداوند دو پاداش (يكى براى ايمان و يكى براى تقيه) به آنها داد. (10)

 

اشعار زيادى از ابوطالب در مدح پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله) مانده است كه اسلام وى از مضمون آنها كاملا روشن و هويداست چنانكه به آن حضرت خطاب نموده و گويد:

و دعوتنى و علمت انك ناصحى‏                                         و لقدصدقت و كنت قبل امينا 
و ذكـرت دينــا لا محـالة انه‏                                                 من خير اديان البرية دينا (11)

به حضرت صادق عرض كردند كه(اهل سنت) گمان كنند كه ابوطالب كافر بوده است فرمود دروغ گويند چگونه كافر بود در حاليكه مي گفت:

ألم تعلموا انا وجدنا محمدا                                            نبيا كموسى خط فى اول الكتب (12)

شيخ سليمان صاحب كتاب ينابيع المودة درباره ابوطالب گويد: و حامى النبى و معينه و محبه اشد حبا و كفيله و مربيه و المقر بنبوته و المعترف برسالته و المنشد فى مناقبه ابياتا كثيرة و شيخ قريش ابوطالب. (13) يعنى ابوطالب كه رئيس و بزرگ قريش بود حامى و كمك پيغمبر (صلى الله عليه و آله) بود و او را بسيار دوست داشت و كفيل معيشت و مربى آن حضرت بود و بنبوتش اقرار و برسالتش اعتراف داشت و در مناقب او اشعار زيادى سروده است.(درباره اثبات ايمان ابوطالب مطالب زيادى در كتب دينی نوشته شده و كتابهاى مستقلى نيز مانند كتاب ابوطالب مؤمن قريش برشته تأليف در آمده است) .

بارى ولادت على عليه السلام در اندرون كعبه مفاخر بنى هاشم را جلوه تازه‏اى بخشيد و شعراى عرب و عجم در اين مورد اشعار زيادى سروده‏ اند كه در خاتمه اين فصل بچند بيت از سيد حميرى ذيلا اشاره مي گردد.

ولدته فى حـــرم الاله امـه‏                                              و البيت حيث فنائه و المسجد 
بيضاء طاهرة الثياب كريمـة                                                طابت و طاب وليدها و المولد 
فى ليلة غابت نحوس نجومها                                           و بدت مع القمر المنير الاسعد 
ما لف فى خرق القوابل مثله‏                                             الا ابن امنة النبى محمـد (14)

مادرش او را در حرم خدا زائيد در حاليكه بيت و مسجد الحرام آستانه او بود. آن مادر نورانى كه لباسهاى پاكيزه به بر داشت و خود پاكيزه بود و مولود او و محل ولادت نيز پاكيزه بود. در شبى كه ستاره‏ هاى منحوسش ناپيدا بوده و سعيدترين ستاره به همراه ماه پديد آمده بود. قابله‏ هاى(دنيا) هيچ مولودى را مانند او لباس نپوشاينده‏ اند(يعنى هرگز مولودى مانند او بدنيا نيامده) بجز پسر آمنه محمد پيغمبر (صلى الله عليه و آله).

پى‏ نوشتها:

(1) حبشى‏ هاى فيل سوار كه باصحاب فيل سوار كه باصحاب فيل مشهورند تحت فرماندهى ابرهه براى ويران كردن كعبه بمكه آمده بودند كه خداوند همه آنها را هلاك نمود و خود ابرهه نيز آخرين نفر بود كه بهلاكت رسيد چنانكه در قرآن كريم فرمايد: (ألم تر كيف فعل ربك باصحاب الفيل؟) اعراب حجاز آن سال را مبارك شمرده و نامش را عام الفيل گذاشتند و ولادت نبى اكرم نيز در همانسال بوده است تا 71 سال پس از آنواقعه يعنى تا سال 18 هجرى عام الفيل مبدأ تاريخ مسلمين بود ولى در سال مزبور كه ششمين سال خلافت عمر بود برهنمائى حضرت امير از عام الفيل صرف نظر و سال هجرت نبوى مبدأ تاريخ مسلمانان قرار گرفت.

(2) ابوطالب پيش از ولادت على عليه السلام داراى سه پسر ديگر هم بود كه به ترتيب عبارتند از طالب،عقيل،جعفر.

(3) امالى صدوق مجلس 27 حديث 9ـروضة الواعظين جلد 1 ص 76ـبحار الانوار جلد 35 ص 8ـكشف الغمه ص .19

(4) فصول المهمه ص .14

(5) اى پروردگار صاحب شب تاريك و ماه نور دهنده از حكم مقضى خود براى ما آشكار كن كه اسم اين كودك را چه بگذاريم.

(6) شما دو نفر (ابوطالب و فاطمه) اختصاص يافتيد بفرزند پاكيزه و برگزيده و پسنديده پس نام او على است و على از نام خداوند على الاعلى مشتق شده است.

(7) ينابيع المودة باب 56 ص 255ـكفاية الطالب ص .406

(8) من آنكسم كه مادرم نام مرا حيدر نهاد،شير بيشه‏ام چنان شيرى كه زورمند و پنجه افكن باشد.

(9) اعلام الورىـاصول كافى جلد 2 ابواب تاريخـامالى صدوق مجلس 51 حديث .14

(10) امالى صدوق مجلس 89 حديث 12 و 13ـروضة الواعظين جلد 1 ص 139

(11) بحار الانوار جلد 35 ص 124ـمرا(بدين خود) دعوت كردى و من دانستم كه يقينا تو خير خواه منى و تو از اين پيش راستگو و امين بودى و دينى را بمردم عرضه داشتى كه آن بهترين اديان است.

(12) اصول كافى جلد 2 باب ابواب التاريخـآيا ندانستيد كه ما محمد(ص) را مانند موسى به پيغمبرى يافتيم كه در كتابهاى گذشته نامش نوشته شده است.

(13) ينابيع المودة باب 52 ص .152

(14) روضة الواعظين جلد 1 ص 81

اشتراک نشریات رایگان

سامانه پاسخگویی